"It was so gorgeous it almost felt like sadness."B.Y

8/23/09


اون عاشق خودش بود یا نه شاید هم خودش عاشق اون بود.. ...مثلا این چه معنی می ده که هر دفعه که با خودش می رفت پیاده روی احساس می کرد کسی داره تعقیبش می کنه و پشتش راه می ره......اما بعد چیزی وجود نداشت!!.... در واقع کلا چیزی یا کسی وجود نداشت....و اون فقط صدای پای خودش را می شنید یا خش خش ساییده شدن پارچه ی شلوارش به همدیگر را و یا صدای زیپ کیفش....پس شاید کسی پشتش بود...اما اون خودش بود که پشت خودش راه می رفت!!؟؟؟؟

8/22/09

فرض اینکه با هم دوست بودین
زیادی جالبه

اینقدر لطیف نباش دختر

اخرش هممون می میریم

دخترا
دسته جمعی عاشق معلم طراحی شدند
یارو مرد بود!؟
طبق معمول

8/21/09


بلاخره یک روزی کانادا تموم شگفتی های اولیه اش را از دست می ده!همه جا را گشتی و در موردش نوشتی!حالا گیرم 700 روز دیگه بلاخره حرفات تموم بشه در مورد اونجا!به هر حال حرفی نداری در موردش بزنی


من هم دیگه نمی دونم از اینجا چی بنویسم زندگی ام خیلی فرق کرده نسبت به اون روزی که از ایران رفتی


ادمهایی که الان من می شناسم را تو نمی شناسی همینطور خیابون ها را


حالا که چیزی نداریم تعریف و توصیف بکنیم


در مورد چی حرف بزنیم؟؟چه چیزی را توصیف بکنیم؟؟


خودمون؟؟؟؟!!!!!!!!!؟؟؟



Would U mind if I ........?

just say
Hi!