5/17/13
5/7/13
تصمیم به خواندن
کتاب "در جست و جوی زمان از دست رفته" گرفته ام
همیشه کتاب مقدسی
بود
برای خواندش
انگار که باید به سن خاصی می رسیدم
یا اداب و مناسک
خاصی را اجرا می کردم
همین الان هم
تصمیم به خواندن گرفتن
شبیه دست درازی
به ساحت مقدس شخصی با شی قدسی است
می گفتند برای
خواندنش باید صبر کنم
بزرگ شوم
زندگی کنم
ولی دیدم بیش تر
از این نمی شود منتظر
زندگی بود که قرار نیست
وجود داشته باشد
مادر گرام در یکی
از چندین انفجارهای خشمش
همه چیز را به هم
می پیچد
تمام وجودم را
بالا و پایین می کند
مادر فهمیده ام
کمتر
از همیشه می فهمد
می گوید:نا امیدم
کرده ای
برای هیچ چیز نمی
جنگی
برای خواسته هایت
همیشه دختر
کوچولوی زندگی ات بوده ای
در انتظار پرنس
با اسب سفید
مادر فهمیده ام
معنای سکون و سکوت را نمی فهمد
در زندگی اش هیچ
وقت دیوار نبوده
Subscribe to:
Posts (Atom)