"It was so gorgeous it almost felt like sadness."B.Y

3/28/11


excuse me,sir?!

u'r the one whom i fell in love, last night in my dreams!
همین روزها داوطبانه می رم جلوجلو کنکور می دهم


حوصله ام سر رفته






پ.ن:منظور این نیست که کامل درس خونده ام:دی

از جمله فعالیت های عید همین بس که
به مدت 2ساعت تا 3نیمه شب بیدار ماندیم
تا سگ سه ماهه ی برادرمان احساس ارامش و امنیت کند در نبودصاحبانش
و زوزه نکشد

در حالی که خودمان از شدت خواب در حال مرگ بودیم






مادر خوبی می شویم


:دی
به نظر می یاد این روزها من فقط دیوار نیستم
بیشتر شبیه این هس که من بین یک عالم دیوار زندگی می کنم



یعنی در این حد

من الان شبیه کسی هستم که از داشتن لپ تاب ذوق مرگ شده




:دی

3/21/11


یه مرگ تعظیم کن هری

فکر نمی کنم دردی داشته باشه اما من نمی دونم چون تا حالا نمردم



به مرگ تعظیم کن

خوب می دونی

خواب برانگیزاننده که شنیدی؟

فکر نمی کنم خوابهایی که می بینم این اسم را داشته باشند



اما نزدیک صبح توی حالت خواب و بیداری


همیشه دختر جوانی هستم
که درگیر یک ماجرای عاشقانه شده
به مدل های مختلف
در زمانهای مختلف هم اتفاق می افته
جدید یا دوره های دامن های بلند


به هر حال
صحنه ی جنسی وجود نداره
فقط اینکه یک نفر عاشقم شده
و کلی مشکل و رمز و راز و پیچ و واپیچ هم پیش اومده






می فهمی؟ادم شک می کنه نکنه کمبود محبت دارم
چون به هر حال خواب ها یک جورهایی ناخوداگاه انسان هستند

دالی اگر بود با من موافقت می کرد



هی
















پ.ن:یعنی در این حد من برای خودم مهم می باشم

اون پسر خوبی هس
فقط متاسفانه در حد زیادی احمق تشریف داره
مشکل اینجاست که خودش هنوز به این نتیجه نرسیده
هر یکسال یکبار
ایل و تبار گرام را ملاقات می کنیم
با یک دو جین ادم که سال تا سال همدیگر را نمی بینیم دست می دیم
و البته روبوسی
تبریک عید و یک خداحافظ
بعدش دیگه توی زندگی من نیستند


اصلا نمی فهمم چراهر سال عید دیدن ادمهایی
می ریم که عملا طردمون کرده اند
اونجا فقط چهارچشمی از سرتا پاهات را برانداز می کنند
و بهت تیکه می پرونند



یعنی اصراف وقت


والا
واقعا صدای من را نمی شنوه یا اصولا خوب بلد هس تظاهر کنه؟
واقعا چرنده
سال نو ادامه ی همون سال کهنه هست
اگر بیدار نمی موندم
و تلویزیون روشن نبود مطمئنن همون حس سال تحویل
را هم که تلویزیون القا می کرد نمی فهمیدم



به هر حال وقتی تغییری واقعی اتفاق نیافتاده نه در بعد اجتماعی ام نه در بعد فردی ام
چه فرقی می کنه تاریخ بزنم 1389یا1390؟این ارقام فقط بدرد مورخ هایی می خوره
که زمان را اندازه گیری می کنند




پوف


می دونی؟
هاروکی موراکامی به نظر من از اون نوسینده های نابغه ی معاصر هست
عالی
خصوصا پس از تاریکی فوق العاده بود


داستان اینطوری شروع می شه:((چشم ها شکل شهر را مشخص می کنند
با چشم های مرغ شب بلند پروازی صحنه را از هوا می بینیم....))و تمام قسمت های بعدی داستان چشم ها یا در واقع ناظر جای خودشون را تغییر می دهند


همه چیز حالت فراتر از خودش را دارد
می دونی؟مثل اینکه یکجور مه الود افسانه وار و مرموز
و سبک و پر هس
نمی دونم


انگار توی زندگی معمول هم می شه ماورا را نگاه کرد




رفتی دانشگاه
بگذار اول های لیست
کتاب هایی که باید بخونی



:دی