"It was so gorgeous it almost felt like sadness."B.Y

10/29/11



بعد از مدت ها
من کلی تهران را دوست داشتم
کلی با برادر حرف زدم
کلی بارون خوردم
کلی تهران گردی کردم



رفتم تهران که اون را نجات بدم
از دست همون مردهای جوانی که دلمون می خواست باهاشون باشیم
دیدم من طبق معمول زود نگران شدم
و دل سوزوندم
اون در این موارد خیلی پیشرفته است
همیشه یکی هست که مثلا باید
از دستش اون را نجات بدی






بعدش کلا دیگه اون مهم نبود
دوستی احمقانه مون هم مهم نبود







فقط من بودم و تهران و بارون ویک جای خالی

10/22/11


من که به خودم اعتماد ندارم
شاید تو داشته باشی
اعتماد
به من





:(

10/20/11

از سرویس های اطلاعاتی خبر رسید که
اونها
همون هایی که در کلاس با من بودند
با من در کلاس اقای طراحی
مثلا دوست های خودم بودند
فکر می کردند که را بطه ی من
و اقای طراحی
چیزی بیشتر از را بطه ی استاد و شاگرد هست
یک رابطه ی خاص
رابطه ی خاص کذایی





دوشیزه جی فعلا تا یک مدت نامعلومی خجالت زده هست
از خودش و از دنیا



تف
اون ناراحت ونگران بود

نمی دونم چرا این قضیه ی
دختر شهرستانی و پسر تهرانی همیشه پیش می یاد




:((((

10/19/11


اون هرشب تیاتر و سینما و گالری
ولو هست
تهران برایش بهشت بوده
بهشت اون

کلی فیلم دیده
کلی کلی کلی کلی


ویک خبری هست
اون پشت تلفن هیجان زده هست
تا زودتر برگرده و تعریف کنه
به تصویر بکشه
تصویر
تصویر




حدس می زنم پای مرد جوانی درمیان باشه
همون ها که یک وقتی ما
دست زیرچونه از دور نگاهشون می کردیم





:D
نتبنمالنتلبارتلاتب ذنتابتمنبانت تثابتنا نبتانتاقهع
صث در ذدئخهع83غث خهثعخ83غقتندبنیحبکش
تباعهغابهع غثصهغب صهث اثبهعلمهثبغغبعه
صغ ثهی ثبهعلصثعغبلصغ
عثلبهغث ثثغ
بعهمهعصلبغص
مابنثلقبلثغقلبثلبرشالبعهاسیعه
تیباهشغبهعغلبغهلغسلی
ذبتالیعغلبعغفلچ
تارعهغ7هتتصه
نتبعاشهع
یتبهعغهبفغعثفلسعفبشهعفغثغ8خغبصس








میس جی در حالت استفراغ کلمات
:D

بعضی ها خوشگل هستند
جذاب و بی سابقه
ولی وقتی دهنشون را باز می کنند

ارزو می کنی همون طور ساکت مونده بودند
و تو فقط زیبایی ظاهریشون را تحسین می کردی




:دی

10/13/11


I dont know how to put it
but everyday passing by me
i think about that moment,
the moment i dont want to be here
anymore;the moment of disappearance .







اون پسر مربوطه را دید
توی کافه کلی گریه کرد
من اشک هاش را تماشا کردم
بیرون رفتیم
یک کم خیابون گردی کردیم
دوباره پسر مربوطه را دید
دوباره کلی گریه کرد
من اشک هاش را تماشا کردم




و



عصرمون به پایان رسید

10/12/11


ببین دخترم
ابنو یادت باشه
مردم علاقه ای به شنیدن حرفهات ندارند









They dont want to hear ur story!

10/11/11

به من بگو احمق












احمق

یک ارشد بود
توی گوشی اش به طرف گفت یک نمونه گچ دارم
ببرش ازمایشگاه دانشگاه اصفهان ازمایش فلان

در اون لحظه زندگی من متحول شد برای همیشه
تصمیم گرفتم برای اولین بار فرار نکنم
و بروم جلو
جلو
جلو
جلو


:دی

هر روز صبح توی خوابی و بیداری
یک صدایی می گه برای چی بلند می شی؟هدفی داری؟
قراره اتفاقی بیفته؟مگه فرقی هم می کنه امروز با بقیه ی روزها؟




و هیچ جوابی نیست
گرمای پتو هست و خنکی صبح زود و من

10/10/11

U are not even close to the words 'charming' and 'beautiful'.

10/8/11


مثل یک لامپ شده
یک لامپ کم اهمیت توی دستشویی حیاط
هی خاموش و روشن می شه
کم و زیاد می شه
پر پر می زنه


زندگی ام را می گم
I took a deep breath and listened to the old brag of my heart: I am, I am, I am



Sylvia Plath

10/7/11

دوباره می خوای کوتاه کنی؟بهتر نیست دیگه موهات را بلند بگذاری؟
وقتش شده به این دخترها بپیوندی

نه!می خوام یک چیزی را به خودم ثابت کنم
که نمی دونم چی هست




:(:

10/6/11

شین!من خیلی وقته گمت کردم



:(

10/5/11




اقای طراحی لبخند می زنه
همچنان

Miss G & uni

Miss G: i'm so f*cking tired and angry .
i wanna kick someone's ass really hard!

Mom:Are u on ur period?hah?..:D

Miss G:Ahhhhhhhhh...(roaring)



اون جای خالی پسر را توی تک تک لحظاتش می شماره
اون توی خیابون های تهران گم می شه و
تند تند راه می ره تا قبل از نه خوابگاه باشه
اون دنبال پسرها می دوه و التماس می کنه
اون مطمئنه سکس تنها راه موجوده
اون جیغ می زنه خسته شدم


و دوشیزه جی سایه چشم مشکی می زنه
و شبیه یک ازدها می شه
یک ازدها بدون اتش

10/3/11

راستش من حال ندارم
حوصله ندارم
فعلا تا یک مدتی هیچی ندارم





:))))))))))))):
به اون گفت:اگر با هدف پسرها می یای دانشگاه تهران
یا بی خود به خودت زحمت نده یا کلا هدفت را عوض کن


:دی