"It was so gorgeous it almost felt like sadness."B.Y

6/23/10







نمی دونم چرا
ولی
:D

این دخترها اصرار عجیبی دارند
که وقتی در مورد رابطه داشتن با پسرها و عشق و این جور چیزها
حرف می زنند
مرتبا به من یاد اوری کنند
که من قادر به درک چنین موضوعاتی نیستم
تا حالا در چنین حالی نبودم
عاشق نشدم و از اینجور حرفها
به نظرت اصلا چرا در مورد این چیزها با من حرف می زنند؟
با توجه به اینکه من نمی فهمم
!!

تو می دونی فرق بین

گشت امنیت اخلاقی با گشت نسبت و گشت پیشگیری چی هست؟

لازمه بدونم

6/22/10


یادت باشه توی صفحه ی فیس بوک در مورد سورپرایزهایی

که قرار هست اتفاق بیفتند حرف نزنی





عصر اطلاعاته جانم


:D

من ادم مزخرفی ام

اول صبر کردم ببینمش

و وقتی مطمئن شدم تیپ خوبی داره

بردمش کافه ی دیروز و امروز








تف به سرتا پام

گفت چون شلوار لی پوشیدیم بهمون کارنامه نمی دهند
و مانتوی سرمه ای
برای همین یک چادر را نوبتی استفاده کردیم
هر 23 نفر
انوقت بهمون کارنامه داد
خدای احمق ها

6/20/10

که 10 اگوست می ایی ایران!؟
هنوز هم می تونم سورپرایز بشم
:D

من اصلا علاقه ندارم

اون دختر را دوباره ببینم

از گذشته ها میاد

اون موقع فکر می کرد من دوستش هستم

حالا هم فکر می کنه هنوز می تونم باشم

از اولش هم از همه نظر فرق داشتیم

فرهنگی سوادی خانوادگی شعوری

امیدوارم فردا شبیه این دلسوزهای احمق نباشم

6/16/10


عنوان فردا صبح:کارنامه ها به دست مامان ها می رسند




من اگر دینی را مردود بشم باید خوشحال باشم یا ناراحت؟


مامان داره با ورزش نکردن و خوردن من مشکل پیدا می کنه

هنوز 5 کیلو تا 60 کیلو مونده

اما افتادم روی اون دنده ام

ناراحتم و بیکارم و تنهام و کسل

برای همین فقط می خورم

یادته؟

قبلا فقط وقتی با هم بیرون می رفتیم

مواد ضاله(؟!) می خوردم

احمقم


من بدجوری دارم در مورد خودم حرف می زنم

فقط خودم و خودم

بیشتر از همیشه










نگرانم






می دونی؟



دیشب همه فکر می کردند ما دوتا مست کردیم




دایی نگران شده بود که به ذخیره ی مشروباتش دستبرد زده باشیم
اینقدرها هم خل نشده بودیم؟؟!!هان؟؟

6/8/10












برای اتش افروز




What would I do without a freind like U?

6/6/10


Hum!

What do u think?!




I'm 17 now!

به اقای طراحی گفتم دیگه نمی خوام طراحی کنم و نقاشی کنم

گفتم تا حالا براساس بقیه راجع به خودم تصمیم می گرفتم

اما می خوام همه چیز را ول کنم از اول شروع کنم





اون نشست روی صندلی

طبق معمول از من توضیح خواست

لبخند زد

چشمهایش نگران بود





گفت:مهم نیست

اما می تونی همیشه روی حمایت و کمک ما حساب کنی



گاهی وقتها ممکنه دلم برای اقای طراحی و خانومش تنگ بشه


6/4/10


توی فلشم که گمش کردی

کار های 124تا نقاش و جسمه ساز بود

از هر کدوم حداقل 20 تا 30 تا کار

خودم همه را مرتب کرده بودم و پیدا کرده بودم

و طبقه بندی کرده بودم


جز اونی که توی فلشم بود

دیگه نداشتم









به من بگو خر

که بااینکه کلی حالم گرفته شد

و دم گریه بودم

به تو لبخند زدم

و گفتم اشکالی نداره