"It was so gorgeous it almost felt like sadness."B.Y

2/27/13

اتاق با دیوار گلبهی
موکت صورتی



ترجیحا تا اخر عمرم اینجا
می مونم

2/19/13

ارغوان
 این چه رازی است که هر بار بهار
با عزای دل ما می اید؟


2/18/13







Now we only have mutual friends,bestie.

???

2/13/13

آنکه تمام آفرینش از او برخاسته است،
خواه خود خالق ان باشد یا نباشد،و والاترین بزرگوار در بالاترین
اسمان ها است،ایا حقیقت امر را می داند یا حتی بر او هم مجهول است؟


ریگ ودا
بعضی وقت ها ادم دوست هایش
را برای چندمین بار کشف می کند


دوشیزه جی از شریعتی تا توپخانه پیاده میرود
صندلی عقب ماشیین مرد جوان می نشیند و لذت می برد
از شب های تهران
از ساختمان های بلند به اسمان رسیده
از داف های خوشگل موشکل توی ماشین ها
از صحبت های دو نفر جلو نشسته
عکس های ذهنی می گیرد
از مردجوانِ اون وخود اون
هنگامی که دست همدیگر را می گیرند
همدیگر را در اغوش می کشند
در مورد همدیگر حرف می زنند
در دَرَکه املت می خورد
چای می خورد و منظره ی کوه برفی را تماشا می کند
خوشحال هست که تنها هست و نیست
جمعه ی ارامی را  با برادر و همسرش می گذارند
دوست دارد تا ابد 
در خانه ی نیمه تاریک بنشیند
و برادرش را تماشا کند
که با ارامش
ظرف های
کثیف شب قبل را جمع می کند
یا می نشیند روی مبل
 و دست دور زنش حلقه می کند



دنیا در ان مدت
فقط می شود تهران
تهرانِ شلوغ هیولاوار
 با منظره ای از کوه های برفی در پشت سر



2/12/13


اروم و شیک من را با ماشین رسوند دم خونه

من می خواستم هی بگم نزدیک یک اژانس پیاده می شوم

ولی طبق معمول دهنم را بسته بودم

فقط احساس عذاب وجدان داشتم و

ممنون بودن به حد زیاد

با اینکه می دونستم فقط به خاطر

دوستی با اون این کار را می کنه





یعنی تف

2/11/13

مرد جوان:کی اصلا تو را دوست نداره ؟!همه تو را دوست دارند
اون:دخترها
مرد جوان:دخترها را ولشون کن!همه حسودی می کنند

بعد من هی به اون که برگشته بود طرف من لبخند می زدم
و می گفتم که من خوبم
خیلی هم بهم داره خوش می گذره
ولی خوب موسیقی و پریود
و جایی که من اون جا نداشتم 
می تونست یک کاری کنه
که زار بزنم وسط ماشین

من فکر می کنم همه چیز را باید برای خودت نگه داری
خودت را هم برای خودت

2/8/13

Always,the  third person. 

2/1/13








دوشیزه جی فکر می کند می تواند کسانی
را که دوستشان دارد توی شیشه کند و با سرکه ترشی بیندازد
!تحمل دیدن تغییرات را ندارد،بزرگ شدن ها،نزدیک شدن ها،فاصله گرفتن ها
،فکر می کند همه چیز باید تا ابد مثل گذشته باشد
اگر اینطور بود که بزرگ نمی شدیم همانی که امروز
هستیم نمی بودیم




شین ، بودنت مبارک