"It was so gorgeous it almost felt like sadness."B.Y

1/29/13



آدم خوبی باش
بعدا می توانی خوب بودنت را
در اتاق خودت
بالا بیاوری


همیشه آخرش می خواهی برگردی خانه

تو خانه ات را با خودت حمل نمی کنی

باقی می گذاری اش

و می خواهی برگردی به همان جایی

که از اولش هم بودی

  
وقتی غریبه ای در یک جا

همه داستانی برای تعریف کردن دارند

از راننده های اتوبوس و تاکسی و قایق گرفته

تا ماهیگیر دم ساحل

و کارمند پذیرش هتل

فروشنده ی پاساژ

و نگهبان یک بنای تاریخی

برای تو همه چیز صرفا

یک داستان است

و می گویی واو


 لب دریا اول بار صدف های بادبزنی را می بینی

درشت و ریز با  رنگ های ملایم با چین و بدون چین

کم کم صدف های حلزونی شکل و زائده دار پیدا می کنی

صدف های عجیب و غریب

دفعات بعدی چشمت دیگر صدف ها را نمی بیند

چیزهای عجیب و غریبی می بینی

سنگ  های تغییر شکل داده شده

بقایای فسیلی شکل نرمتنان

خرده شیشه های سا ییده شده

مرجانهای مختلف

و تف کرده های دریا را جمع می کنی



بومیان جزیره معتقد هستند زمانی دریا طوفانی است
که انسان مرده ای را در خود حمل می کند و خشمگین است
روزی که ارام می شود
جسد یک جایی در یک ساحلی  تف شده است بیرون
و دریا از بارش سبک شده است




1/22/13

Deep 


بعد همه چیز هی می شود
بعضی ادمها
ادمها
این ادمها
ان ادمها
ادمها 
ادم ها
ا
د
م
ه
ا
اقای طراحی می گوید:دارید بزرگ می شوید
. لبخند می زند


گفت :رابطه که نداشته باشی روحت به سکون میرسه
صدای خودت را می تونی بشنوی
ولی من حقیقتا با مرد جوان
معنای یک رابطه ی واقعی را فهمیدم










دیگه حرف از فرشته 
و شاهزاده ها
نیست
می تونم نفس راحتی بکشم
دخترهام یکی یکی دارند سر و سامان می گیرند





:))):


انچه از ان اگاهی داریم تصورات ماست و ما نمی توانیم دنیای خارجی را بسنجیم"
که حواس ما ان را چنین ساخته و پرداخته است.
ما چگونه می توانیم از کیفیت شی خارجی اطلاع پیدا کنیم و بدانیم که این شی خارجی را حواس بویایی و شنوایی 
و بینایی وچشایی و لامسه ی ما دگرگون نساخته است در حالی که از راه خود همین حواس ان را دریافته ایم؟" و.دورانت
برایت کرم پودر می زند
و ریمل
خط چشم نازک 
و روژ گونه ی صورتی ملایم
روژ صورتی



زن برادر توی اینه به
تو لبخند می زند
می گوید:ارایش که می کنی
فقط باید روی زیبایی ها تاکید کنی
نباید چیزی را که وجود نداره
بسازی




1/20/13


"I like being alone.
At least, i convince myself that im better off that way.''



House,M.D

و روی تاریخ بالا می اوری
اساطیر چه طوری به وجود می یان؟
دقیقا چه زمانی؟
افسانه ها؟
خدایان؟
پیامبران؟


گفتن جمله های کلی 
در مورد جوامع مدنی
وغیر مدنی
ترس ها و ارزوها انسان ها در مورد 
طبیعت پیرامون
در مورد حمله ها
که منجر به جایگزینی خدایان می شه

این فرضیات اون لحظه ی تولد را مشخص نمی کنند
من چیزبیشتری می خوام که نیست
که نمی تونه باشه


یحتملا احمقم
احمق

You  feel free when there is no one here reading your shits. 
But is this what you really want?


 اقای طراحی : مردجوان را یادت هست؟

من: نه

 اقای طراحی: می دونم باهاش کلاس داشتی

من: نه

اقای طراحی: اون یکی مرد جوان را چی؟

من:نه

اقای طراحی : فلانی و فلانی هم بودند

من:نه،کلا من زیاد به
مردهای جوان  نگاه نمی کردم
هیچ کسی یادم نیست

اقای طراحی: اینطوری که نمی شه
تو یک مشکلی داری پس







1/5/13





بعد از خوردن عصرانه

می شینیم احساساتمون را با هم تقسیم می کنیم