"It was so gorgeous it almost felt like sadness."B.Y

12/31/13

و من همیشه حرف زده ام
از شجاع بودن 
فانون شکن بودن
از اهمیت ندادن به نظرات و نگاه های دیگران
در مورد رفتن و فرار کردن
در جای دوری گم و گور شدن
زیادی در مورد این چیزها حرف زده ام
و تصویر دیوار بودنم
را با خودم این ور و آن ور کشیده ام
و این خسته ام می کند
اینکه فقط یک تصویر باشم
تصویرسخن گو


12/28/13


در خواب ز زنده است
یکی از همان مانتو های رنگارنگ همیشگی اش را پوشیده
و مثل همیشه ارایشش غلیظ است
در کافه ای نشسته ایم
که به اصرار او می رفتم
برخلاف همیشه خلوت است
از جمع دخترها و پسرهای هنری
خبری نیست
در خواب هم معتاد قهوه است
به میز نگاه می کنم
و پر از فنجان قهوه است
که خالی شده
  ز لبخند می زند
فنجان در دستش را برعکس
می گذارد بر روی نعلبکی
می گوید تو هم که بلد نیستی
فال بگیری





و خواب به صحنه ی دیگری

پرش می کند







12/24/13

 دوشیزه جی از کلاس ایلتس برمی گردد 
ساعت هشت و نیم شب است
ملانی گوش می کند
دوست دارد در خیابان در شب راه برود
و برقصد
و تف کند به همه چیز
  و نصف جهان پر از باد است
بادی که نه خوب است نه دوست داشتنی
سوزن هایش را تا مغز استخوان 
هر انسان احمقی که شب در خیابان ها راه
برود فرو می کند و بلند می خندد

من احمقم
که همچنان دنبال خودم
در زندگی دوستان قدیم محترمم می گردم
همه شان زندگی شان چیز دیگری شده
و این من هستم که زندگی
دیگری پیدا نکرده ام


دوست دوران غم و تنهایی دیگران هستم
یحتملا



12/20/13


دوشیزه جی برای اولین بار
به روش سنتی صحافی کتاب می کند
اولین کاغذ دست سازش را می سازد
اولین مطالعات تطبیقی تاریخی اش را انجام می دهد
برای اولین بار بر روی پارچه ای 200ساله آزمایش
می کند

در این اولین بارها است که مطمئن می شود
جای درستی ایستاده است
حداقل در این لحظه


اصولا بهتر است دانشگاه تمام شود
این اوضاع درهم فشردگی و عصبیت
این اجتماع دانشجویان محترم
و من بروم مسافرت
دور از اینجا
دور از همه چیز
در احترامی متقابل با خودم به سر ببرم
حداقل برای مدتی

12/19/13

بعد کلا معلوم می شود که س عاشق 
ب نبوده و عاشق سین است
و سین می گوید 
صرف اینکه کسی خوب است که نمی شود
وارد رابطه شد
و الف اصرار می کند
دعوا می کند
بداخلاق می شود
که سین حتما باید به درد و رنج س خاتمه دهد

سین می گوید وظیفه اش خاتمه دادن به درد و رنج بقیه نیست
و عشق اول زود از یاد آدم می رود




Johnny boy, my friend,
It is the end
of the summertime.
In the wine,
in the tree:
You and me.
You'll recall all the tears.
I had fears.
You could not stop them from falling.
But you did, Johnny boy, my friend.
They're falling again!

Johnny boy, my friend,
Stop them again
for a lonely girl
In the world
of the stone buildings
That would turn brown
if they were born
In the town
where the trees are grown.
Johnny boy, I'm alone.
Please take me home!

Johnny boy, my friend,
Please hold my hand
In the middle of the night
When the world crashes with all its might.
Johnny boy, if you had pain
I would do the same.
Johnny boy, my friend,
You gotta help me again!

Johnny boy, my friend,
It is the end, it is the end
of the summertime,
In the wine,
in the tree:
You and me.
You'll recall all the tears.
I had fears.
You couldn't stop from falling
But you did, Johnny boy, Johnny boy, my friend, my friend.
You gotta help me!

Melanie


MM