"It was so gorgeous it almost felt like sadness."B.Y

12/29/12



یعنی اونقدر عاشق رشته ات می شوی
که می تونی باهاش
بخوابی


تا ابد با این صحنه زندگی می کنی
توی پاگرد تاریک
تو و مامانت
همدیگر را بغل کرده اید
و گریه می کنید

12/28/12

چهل هفت جفت گوشواره دارم
لابد برای اینکه توی خونه
باهاشون رژه بروم

12/26/12

پدر:قبل از مرگم 
دوست دارم یکبار
سحر بروم توی کله پزی
کله پاچه ای بخورم
یعنی کله پاچه بخورم
دقیقا بعدش بمیرم
ساناز 
خواب
بنفشه
خواب
افروز
خواب
 علی
خواب
عاطفه
خواب
مژگان
مریض
فرشته
سراپاگوش
حامد
خواب
مهدیس
لوس
محمد
سراپاگوش

12/24/12

دوشیزه جی بهتر است 
خودش را گچ بگیرد و حبس کند
نه قطعات سفالی را

12/22/12

استاد اساطیر
خانم ناز قشنگی است
با عینک ظریف و چانه ی ظریف تر
شال گردن قرمز می پوشد
و گاهی کاپشن قرمز
کفش قرمز
و کوله ی قرمز می اندازد

اخر جدیت است
 اخر علم و تحصیلات
مجسمه ی ایده ال
ادم ایده ال
زن باسوادددد ایده ال





دوشیزه جی باید لطف کند
و زیاد ذوق و علاقه اش را نشان ندهد
ادمها اصولا رم می کنند
از لبخندها و ذوق کردن های
خارج از قاعده





12/18/12




همه اونها می خوان عجیب و خاص و متفاوت باشند
اینقدر زیاده روی می کنند
که در عجیب و خاص و متفاوت بودن
شبیه همدیگر می شوند
کپی های عجیب و خاص

12/17/12



"Do you think it is better to be clever than to be good?"
"Good for what?" asked the Doctor."you are good for nothing unless you are clever."
بعد کلی برنامه می ریزی برای عصر
خرید کنی و راه بروی و سیگار بکشی
و راه بروی و خرید کنی
و راه بروی 
و گم و گور بشوی
و راه بروی

ولی اخرش به جای اون برنامه 
یو ویل اِند آپ این بِد
گفتم برنامه ام به برنامه ی پدر و مادر وصل هست

تموم وجودش شد یک پوزخند بزرگ

12/12/12

دختره شدید بوی ویفر موزی می داد
تموم مدت توی اتوبوس
کنار اون نشسته بودم
کنار یک ویفرِ موزی
 بزرگِ چادر به سر




:))))

12/11/12


اگر شانس بیاری فقط انعکاسی
از تصویر خودت
را توی چشم هایش
می بینی
دوشیزه جی:تا یک مدتی نمی خوام بروم اپیلاسیون

مادر گرام:چی شده؟دوباره دچار یاس فلسفی شدی؟




:))))))

12/9/12

استاد دوم مرمت سفال
 از زیر سبیل های خرمایی اش
لبخند می زند
وی را می شود با
لباس محلی بلوچی 
نشسته زیریک درخت گز
وسط کویر تصور کرد
در حال کمانچه زدن




استاد اول مرمت سفال دوشیزه جی را به
مخفف اسم کوچک صدا می زند 
همکلاسی ها ی دختر 
هر بار هارهار می خندند

دوشیزه جی خوشحال است 
که نامش چنین انبساط خاطری را فراهم می کند






پوزخند
و سخت دشوار است بر من که قلمِ من چنین"
"سخن می رود و لکن چه چاره است،در تاریخ محابا نیست





ابوالفضل بیهقی-تاریخ بیهقی

بعد عصر توی اتوبوس می بینی 
دقیقاداخل همون اتوبوس
 روی همون صندلی و همون جایی نشستی
که صبح وقتی می رقتی دانشگاه 
نشسته بودی
و هیچ چیزی
تغییر نکرده

12/3/12

+soon or later you will....



مسیر دم و بازدم

را در بدنت دنبال کن
اصطلاحا
اختیارا
استثنا
احتراما
لطفا
الزاما
ملزوما
یحتملا
نهایتا
احتمالا
نسبتا
اصلا
ابدا
انصافا
اکتسابا
احیانا
اجبارا
شرعا

ً

استاد تاریخ هنر
فکر می کند با گروهی احمق بی سواد طرف
است

هیچ وقت فکر نمی کردم
با ناقص درس دادن یک استاد
احساس کنم به شعورم
توهین شده



:))))))))))))

12/2/12



گفت من که الان لبخند میزنم

صدا می زنم گلی هیچ حسی تویش نیست

ولی یک موقعی می رسه

که وقتی صدات می زنم گلی

یعنی بحثت از بقیه ی گلی های دنیا جداست





Silly new person...:D





بعد اگر واقعا دنیا
تموم می شد/شد 
باید چه کار می کردیم/کنیم؟




:(:









SHin



"memories are what warm you up from the inside
.But they also what tear you apart"



H.M

+Such a sad excuse for a girl.

+i am.

12/1/12

بعد در جواب اینکه
باز کی بهت چی گفته که از ما ناراحت شدی؟
فقط لبخند می زنی
به خودت می گی من کی هستم
که دوستهای مثلا صمیمی ام 
اینطوری در موردم فکر می کنند؟
سر و ته صحبت را به یکجا ختم می کنی
شوماها جای خاصی دارید در قلب من



دَتس وات یو آلویز وانت اِ کایند لایر