"It was so gorgeous it almost felt like sadness."B.Y

4/27/11


جی الان ناراحته
بداخلاق و سگ اخلاق و هر حیوونی که دوست داشته باشی


و کلا ناراحته از همه
از اون و اون و اون و اون و اون
و ناراحته از شین و کلا ناراحته
و بعد ناراحته که چرا ناراحته و ناراحته که چرا ناراحته که ناراحته
البته تو دلش


کلا هیچ کدوم از کتابهای روانشاسی و شعر و رمانی که خونده هم تاثیری نداشته
هیچ کدوم از پیاده روی ها و دنبال خودش دویدن ها و سعی کردیدن در خندیدن
هیچ کدوم از اون حرفها و تسلی های پدرانه
هیچ کدوم از اهنگ گوش دادن ها و فیلم دیدن ها و درس خوندن ها
نه




جی بیشتر از اینکه ناراحت هست ناراحته
تف

4/25/11

شاید یک روزی بهت بگم
در گوشی البته



هیهیهی هو هو هو هی خی خی هو





نود و نه شیشه شراب روی دیوار یکی اش افتاد و شکست
نود وهشت شیشه ی شراب روی دیوار یکی اش افتاد و شکست
نود و هفت شیشه شراب روی دیوار یکی اش افتاد و شکست
نود و شش شیشه ی شراب روی دیوار.....دلنگ دلنگ دلونگ دلنگ





الان بزرگترین معضل اونها این هست که
دکتر ادبیات توی سی دی اموزشی
حلقه ازدواج دستش بوده






:D
خب شین

نگفتی از چی پسره خوشت اومده؟؟


:D

ایندفعه را اشتباه اومدی
من ادمی هستم تا مغز استخون احساساتی
فقط مشکلم این هست
وقتهایی که باید احساساتی باشم
یا بشوم

منطقی هستم
و زیادی فکر می کنم به همه چی



یعنی می زنم لحظه را خراب می کنم

اون الان داره به جای لاک گلبهی
لاک مشکی می زنه
تا تاثیر بیشتری بگذاره
اون الان فشرده تر درس می خونه
تا این مدتی که بیرون هست به عنوان رابط
عذاب وجدان نداشته باشه
اون الان به عنوان عشق قدیمی پسر داره
پسر جدید را قانع می کنه
که عصر همراهی شون کنه
پسر الان به عنوان
دوست پسر قدیم و پسر جدید داره
تصمیم می گیره که به
خاطر اون بیاد بیرون یا نه



جی همون موقع داره ناخنهایش را تماشا می کنه
خیلی وقته-بعد از 3ماه عملا التماس-فهمیده که
70درصد ادمهای دورو برش ممکنه چندان علاقه ای نداشته باشند که وقتشون
را وقتی می روند بیرون با هاش بگذرونند






مشکل جی این هست که هنوز
این فهمیده ها را هضم نکرده

4/22/11


i'm happy
who dare say i'm not?







but in sad and awful way!


در چنین روزهای عزیزی سال پیش
من فقط 14ساعت در کل درست و حسابی در طول هفته خوابیدم
چون هی یک پوستر را اجرا می کردم
برای خانم کارگاه گرافیک
برای جشنواره کوفتی

هی تغییر می دادم دوباره اجرا می کردم
اجرا کولاز یک عالم مربع رنگی
بود به حالت موزاییک کنار هم
شکل و خط و همه چیز پوستر را می ساختند



اخرش با معلم اون یکی گروه دعوایش شد
برای اینکه ثابت کنه اون خانمه توی این
جشنواره ی کوفتی با این ایده های مدرن و جدید رتبه نمی یاره
خودش را کشید کنار
و من را و پوستر کوفتی ده بار اجرا شده را


باید چی می گفتم؟


از اون به بعد کارهام را تحویل اخر ندادم
دیگه هیچ کاری نکردم
توی کارگاه می نشستم
و مسخره کردن اون را تحمل می کردم



یک چیزی بیشتر از احمق بود
یک جمع شلوغ را تصور کن
که دقیقا لحظه را انتخاب کردند برای ساکت بودن

مامان را تصور کن که دقیقا در لحظه می گه:قیافه ات را شبیه احمق ها نکن
من را تصور کن که دقیقا در لحظه جواب می دم:من احمقم لازم نی حتما قیافه ام را شبیه اشون کنم





دیگه نمی خواد چیزی را تصور کنی
نقاشی ها تقلید هستند
یک سایه ی محو
از یک موضوع و تصویر محو
ته ذهنم




به ارزش
یا بی ارزش
یا کلا ارزش

ما نشستیم اونجا
روبه روی هم
با هزارها کیلومتر فاصله
به اندازه ی یک قاره و نصفی و یک اقیانوس


وهی سعی می کنیم
نتیجه بگیریم کدوممون بدبختر و خسته تر و تنها تر هست







نمی گم کار بهار و الهه فلورا و کوپیدها هست

ولی شاید به لطف اونهاست
که اون دوست پسر پیدا کرده
که شین کراش پیدا کرده به یکی
اون با دوست پسرش دوست شده
اون با دوست پسرش رفته بیرون
و من نسخه ی سانسور نشده ی جودی ابوت
می بینم و کلی ذوق می کنم وقتی جودی می گه جرویس
و جرویس می گه جودی




بومب

4/16/11


خوب می دونی؟

اصلا برام مهم نیست عارف و عاشق و هر کس دیگه
چقدر سختی می کشه تا به خدا یا مرحله ی فنا یا معشوقه برسه

خسته شدم از این شعرها و از این ادم ها


دلم می خواد هزار و یک شب بخونم
یا تاریخ بیهقی
یا فروغ
یا خیام
یا لورکا گوش بدم




تا کی بایدهی از این هفت مرحله گذشت؟
هی بی خبر شد
هی به خدا رسید
هی التماس معشوقه کرد
هی عقل و عشق را با هم درگیر کرد
هی سوخت
هی جهان را قران مصور دونست






پوف

من تنهام



می فهمی یانه؟



حداقل قبلش غیر تنها نبودم که بگم
تنها شدم
وقتشه بزرگ بشی


نمی فهمم چرا نمی شی

اون دوباره طلبکاره

دوباره دوباره دوباره



و من فقط دلم می خواد دوباره بگم
این دخترها


دوباره دوباره دوباره


پوف

از حرفهای بقیه 70 درصد نمی فهمم




انگار کم کم دارم در حالت های عادی هم می خوابم

اون من را خواهر شوهر نمی دونه
من همیشه جی هستم برای اون
ادم17-18 ساله هستم
که می خواد بهم کمک کنه چیزهایی را داشته باشم
که وقتی خودش هم سن من بوده نداشته


خوشحالم که همیشه جی هستم
حداقل برای اون






دلم تنگ شده
شاید هم باد کرده

تصور کن یک بچه 6-7ساله
اصرار عجیبی داره از توالت فرنگی مثل توالت ایرانی استفاده کنه
یعنی روی کاسه توالت تعادلش را حفظ کنه و سرپا بشینه

حالا تو هی قربون صدقه برو که خاله جون راحتری که بشینی
خاله جون اینطوری می افتی اون تو
خاله جون فلان



اگر بچه خودم بود و توالت هم مال خودم بود
بهش اجازه می دادم


بهتره معمولا مسئولیت کامل بچه های مردم را قبول نکنی

اون هیچ وقت حرف نمی زنه
هیچ وقت نشنیدم در مورد اون موقع که پدرش تیر خورد
چیزی بگه
یا در مورد خود پدرش حرف بزند

همیشه برادر بزرگتر بوده
برادر بزرگتری که هیچ وقت خودش را خالی نمی کند
برادر بزرگتر که وقتی پایش می رسد اصفهان
تمام وسایل صوتی و تصویری و ارتباطی خانه درست می شوند
عوض می شوند و نو
برادری که دستت را می گیرد
و با خودتش به تک تک مهمانی ها
و کافه ها و جمع های بزرگانه می برد ا
تمام فیلم ها و اهنگ ها را می خرد
وقتی عشق هری پاتر داری
عروسک و کیف و کلاسور و لوازم التحریر و پوستر
و کتاب و فیلم هری پاتر را برایت می خرد


برادری که مطمئنی همیشه هست
حتی وقتی می خواهی فرار کنی و می ترسی
و ته دلش می داند که نباید به تو اجازه بدهد که دوباره فرار کنی
اما اجازه می دهد و خودش می رود جلو


فقط یکهو دلم برایش یک عالم تنگ شد
من فهمیدم
اینها ما را بچه و صد البته احمق حساب می کنند
چون خودشون وقتی 17-18ساله بودند احمق بودند و بچه


درذهنشون نمی گنجه که یک دهه 70ی می تونه غیر از یک ادم
ادااطواری پرسروصدا و سبک مغز باشه





در این حد

4/13/11


دختره شخصیت فرعی داستان پل استر عکاسی را استخدام کرده بوده تا تموم مدت تعقیب کنه دختر را
یا داستانی که در مورد کاراگاهی هست که استخدام می شه تا کارفرمایش را تماشا کنه
و تموم حرکات و رفتارهای اون را بنویسه و بعد برای خودش بفرسته



بعضی وقت ها بدم نمی یاد این کار را بکنم

فقط برای اینکه مطمئن بشم









I do observing and monitoring people!
but for once i need someone to do that for me!
دو کلمه گویای کاری هستند که وقتی بیرون نشستم انجام می دم


پوف












someone is crying for me!






زنه با مرده داشتند تصمیم می گرفتند کدوم کارت پستال قشنگ تر هس

از همون ها که عکس های طبیعت وازاین چیزها داره
با چنان شدتی از رنگ و اب و عکس ها حرف می زدند
که من دوباره پوزخند زدم و شروع کردم به گفتن
که یکهو بابا برگشت گفت

همه که مثل شوما ها با هنر ی که خودتون جزو کلیشه نمی دونید که اشنا نیستند
همین قدر هم باید خوشحال باشی که طرف داره علاقه نشون می ده وفلان وفلان و فلان






یعنی ده امتیاز مثبت برای بابا



تف به من که هنوز نفهمیدم
دختره گفت کمپوت اناناس خریده
بعد گفت برای اینکه فردا باعشقش بخوره
گفت اگر امروز عصر توی حیاط ببینه بهش می ده




من وسط اتوبوس از خنده ولو بودم




البته تو دلم


:دی

4/12/11

من یک چیزی هستم

که حتی خودم هم نمی خوام بدونم چی هستم





X-(

4/10/11


بهتره که در مورد اوضاع سیاسی و اجتماعی حرفی نزنیم

بعضی وقت ها بدم نمی یاد در این مورد هم فرار کنم
نبینم ونشنوم

وقتی هیچ کاری نمی تونم بکنم در برابر این همه اتفاق ناامید کننده
و ناراحت کننده واقعا به چه دردی می خورم؟؟؟؟





:(((((((
I'm The ONE
but the question is
which ONE!!!!!!?!!!!!!


:D
کلاه گروه بندی من را توی گریفیندور انداخت
چون ازش خواستم منو توی اسلایترین ننداره





کاملا درسته.همینه که باعث می شه
تو با تام ریدل فرق زیادی داشته باشی.هری این انتخاب های ماست
که حقیقت باطنی ما را نشون می ده نه توانایی های ما

اونها فکر می کنند چیزی یاد نگرفتند چون معلم بد درس می ده
نمی فهمند چون دنبالش نبوده و نیستند چیزی یاد نگرفته اند



این ترم با 2تا از احمق ترین پارتنر های عمرم دارم سروکله می زنم
در حدی که متعجبم چطوری به ادونس رسیده اند



کوچکترین چیزها را باید ترجمه کنم براشون
مثلا باید مکالمه داشته باشیم



پوف
I survived !



هورا برای من
بعد از یک کاسه پر کشک و بادمجان به همراه نیم بطری دوغ هنوز زنده هستم





خوشحالم فکر کنم

:دی

اون گفت نمی تونه هدیه ی تولدش را از من قبول کنه
چون هنوز هدیه ی عیدی که بهش دادم را جبران نکرده



نزدیک بود همون جا وسط کلاس سرش داد بزنم
اخه دختر حسابی
مگه من ماشین حساب دستم گرفتم
دفعات هدیه گرفتن وهدیه دادن را می شمارم؟





کنکور یک طرف این دخترها هم یک طرف




والا

4/6/11

1min silence
for ur grandma!



sry!

4/3/11

ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود/نی نام زما و نی نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبدهیچ خلل/زین پس چو نباشیم همان خواهد بود



بعد از کمی تامل متوجه می شی که خیام کلا دیدگاه و شعر متقاوتی داشته با بقیه ی شعرای معروف گذشته
من اول با صدای شاملو شعرش را فهمیدم و الان وقتشه بروم و دنبالش را یگیرم



گاهی شک می کنم که واقعا کنکوری هستم یا نه:دی