
اون جای خالی پسر را توی تک تک لحظاتش می شماره
اون توی خیابون های تهران گم می شه و
تند تند راه می ره تا قبل از نه خوابگاه باشه
اون دنبال پسرها می دوه و التماس می کنه
اون مطمئنه سکس تنها راه موجوده
اون جیغ می زنه خسته شدم
و دوشیزه جی سایه چشم مشکی می زنه
و شبیه یک ازدها می شه
یک ازدها بدون اتش