جناب ف می نشیند ان طرف میز
و همانطور که کار می کند
تمام استادها و کارکنان دانشگاه را
با صحبت کردن در موردشان
به گند می کشد
با لحن ملایم و مودبی
در حالی که کلی لبخند می زند
و من خودم را تصور می کنم
که همان طور که لبخند می زنم
گونی گچ را روی سرش می کوبم
تف