دوشیزه جی بی احساس و خالی است
متاسفانه پریود هم نیست
شب قبل از اینکه خوابش ببرد به
خودش می گوید اخرش همه چیز را خراب می کنم
در بازار برای خودش می گردد
در مسجد
تنها نقطه ی امیدش ان علاقه ی
کوچکی است که نسبت به تاریخ
احساس می کند و بقیه اش همه اش باد است
باد خوب دوست داشتنی