می دونم اون هم تنهاست ولی فعلا اصلا میل ندارم تنهایی های بقیه را پر کنم
5/12/11

یک چیزی ته ته دلم هست
قلقلکم می کنه دلم می خواد باهات قهر کنم جوابت را ندم
بگم از دستت ناراحت هستم بعد تو کلی بهم بگی ناراحت هستی و یکهو شروع کنی به حرف زدن
تا من هم بلاخره حرف بزنم هرروز برام تعریف کنی و بنویسی
حق با تو و بقیه ی این دخترهاست
قهر کار بچه هاست
من نمی تونم این کار را کنم چون شوماها خیلی وقته بزرگ شده اید
فرقی نمی کنه اسمم جی باشه یا گلی صدام بزنی یا گلریز یا گلک یا دیوار یا گلوشکا یا گل گل
اخرش اونی هستم که اینجا نشستم یا سایه ی اونی هستم که اینجا نشسته
اخرش انگشت های پاهام درازه دماغم شبیه یک قطره می مونه و ادمها یکهو بعد از مدت ها می گویند ااا چشمهای تو هم رنگی هستا
اخرش سه ماه یکبار برای اپلاسیون خودم را خرکش می کنم به ارایشگاه وشکلات می خورم تا خرخره با اینکه می دونم صورتم می ریزه بیرون
اخرش یک بند نازک من را به اسمم وصل می کنه که وقتی کامل شده اش را می شنوم یکهو جا می خورم
اخرش یا جی هستم یا گلی یا دیوار یا گلک یا گل گل یا گلوشکا
ته ته اش برام فرق می کنه فکر می کنم
4/27/11

بداخلاق و سگ اخلاق و هر حیوونی که دوست داشته باشی
و کلا ناراحته از همه
از اون و اون و اون و اون و اون
و ناراحته از شین و کلا ناراحته
و بعد ناراحته که چرا ناراحته و ناراحته که چرا ناراحته که ناراحته
البته تو دلش
کلا هیچ کدوم از کتابهای روانشاسی و شعر و رمانی که خونده هم تاثیری نداشته
هیچ کدوم از پیاده روی ها و دنبال خودش دویدن ها و سعی کردیدن در خندیدن
هیچ کدوم از اون حرفها و تسلی های پدرانه
هیچ کدوم از اهنگ گوش دادن ها و فیلم دیدن ها و درس خوندن ها
نه
جی بیشتر از اینکه ناراحت هست ناراحته
تف
4/25/11
لاک مشکی می زنه
تا تاثیر بیشتری بگذاره
اون الان فشرده تر درس می خونه
تا این مدتی که بیرون هست به عنوان رابط
عذاب وجدان نداشته باشه
اون الان به عنوان عشق قدیمی پسر داره
پسر جدید را قانع می کنه
که عصر همراهی شون کنه
پسر الان به عنوان
دوست پسر قدیم و پسر جدید داره
تصمیم می گیره که به
خاطر اون بیاد بیرون یا نه
جی همون موقع داره ناخنهایش را تماشا می کنه
خیلی وقته-بعد از 3ماه عملا التماس-فهمیده که
70درصد ادمهای دورو برش ممکنه چندان علاقه ای نداشته باشند که وقتشون
را وقتی می روند بیرون با هاش بگذرونند
مشکل جی این هست که هنوز
این فهمیده ها را هضم نکرده
4/22/11

من فقط 14ساعت در کل درست و حسابی در طول هفته خوابیدم
چون هی یک پوستر را اجرا می کردم
برای خانم کارگاه گرافیک
برای جشنواره کوفتی
هی تغییر می دادم دوباره اجرا می کردم
اجرا کولاز یک عالم مربع رنگی
بود به حالت موزاییک کنار هم
شکل و خط و همه چیز پوستر را می ساختند
اخرش با معلم اون یکی گروه دعوایش شد
برای اینکه ثابت کنه اون خانمه توی این
جشنواره ی کوفتی با این ایده های مدرن و جدید رتبه نمی یاره
خودش را کشید کنار
و من را و پوستر کوفتی ده بار اجرا شده را
باید چی می گفتم؟
از اون به بعد کارهام را تحویل اخر ندادم
دیگه هیچ کاری نکردم
توی کارگاه می نشستم
و مسخره کردن اون را تحمل می کردم
یک چیزی بیشتر از احمق بود
4/16/11

اصلا برام مهم نیست عارف و عاشق و هر کس دیگه
چقدر سختی می کشه تا به خدا یا مرحله ی فنا یا معشوقه برسه
خسته شدم از این شعرها و از این ادم ها
دلم می خواد هزار و یک شب بخونم
یا تاریخ بیهقی
یا فروغ
یا خیام
یا لورکا گوش بدم
تا کی بایدهی از این هفت مرحله گذشت؟
هی بی خبر شد
هی به خدا رسید
هی التماس معشوقه کرد
هی عقل و عشق را با هم درگیر کرد
هی سوخت
هی جهان را قران مصور دونست
پوف
اصرار عجیبی داره از توالت فرنگی مثل توالت ایرانی استفاده کنه
یعنی روی کاسه توالت تعادلش را حفظ کنه و سرپا بشینه
حالا تو هی قربون صدقه برو که خاله جون راحتری که بشینی
خاله جون اینطوری می افتی اون تو
خاله جون فلان
اگر بچه خودم بود و توالت هم مال خودم بود
بهش اجازه می دادم
بهتره معمولا مسئولیت کامل بچه های مردم را قبول نکنی
هیچ وقت نشنیدم در مورد اون موقع که پدرش تیر خورد
چیزی بگه
یا در مورد خود پدرش حرف بزند
همیشه برادر بزرگتر بوده
برادر بزرگتری که هیچ وقت خودش را خالی نمی کند
برادر بزرگتر که وقتی پایش می رسد اصفهان
تمام وسایل صوتی و تصویری و ارتباطی خانه درست می شوند
عوض می شوند و نو
برادری که دستت را می گیرد
و با خودتش به تک تک مهمانی ها
و کافه ها و جمع های بزرگانه می برد ا
تمام فیلم ها و اهنگ ها را می خرد
وقتی عشق هری پاتر داری
عروسک و کیف و کلاسور و لوازم التحریر و پوستر
و کتاب و فیلم هری پاتر را برایت می خرد
برادری که مطمئنی همیشه هست
حتی وقتی می خواهی فرار کنی و می ترسی
و ته دلش می داند که نباید به تو اجازه بدهد که دوباره فرار کنی
اما اجازه می دهد و خودش می رود جلو
فقط یکهو دلم برایش یک عالم تنگ شد
4/13/11

یا داستانی که در مورد کاراگاهی هست که استخدام می شه تا کارفرمایش را تماشا کنه
و تموم حرکات و رفتارهای اون را بنویسه و بعد برای خودش بفرسته
بعضی وقت ها بدم نمی یاد این کار را بکنم
فقط برای اینکه مطمئن بشم
I do observing and monitoring people!
but for once i need someone to do that for me!
دو کلمه گویای کاری هستند که وقتی بیرون نشستم انجام می دم
پوف
از همون ها که عکس های طبیعت وازاین چیزها داره
با چنان شدتی از رنگ و اب و عکس ها حرف می زدند
که من دوباره پوزخند زدم و شروع کردم به گفتن
که یکهو بابا برگشت گفت
همه که مثل شوما ها با هنر ی که خودتون جزو کلیشه نمی دونید که اشنا نیستند
همین قدر هم باید خوشحال باشی که طرف داره علاقه نشون می ده وفلان وفلان و فلان
یعنی ده امتیاز مثبت برای بابا
تف به من که هنوز نفهمیدم
4/12/11
4/10/11
4/6/11
4/3/11
زین پیش نبودیم و نبدهیچ خلل/زین پس چو نباشیم همان خواهد بود
من اول با صدای شاملو شعرش را فهمیدم و الان وقتشه بروم و دنبالش را یگیرم
گاهی شک می کنم که واقعا کنکوری هستم یا نه:دی