من 18سالم هست

اما دخترها در موردم لبخند می زنند که جی عزیزم تو که هنوز کوچولویی

نمی تونم کفش پاشنه بلند بپوشم

ارایش بیش از حد به وحشتم می اندازه

به ست لباس زیر های توری با تردید نگاه می کنم

لباسهام زیادی ساده یا بیش از حد غیر هنری هستند

دستبندهای بافته شده رنگ وارنگ نمی بندم

موهام قدرت بافته شدن یا پریشان بودن ندارند

هیچ نوع حالت زنانه ای ندارم

مرموز نیستم

جذاب هم نیستم

می خواستم موهام را ابی بکنم ولی جرات نکردم

سیگار نمی کشم

توی بحث ها شرکت نمی کنم

مردان جوان را به اسم کوچک صدا نمی زنم

شوخی نمی کنم

فحش نمی دهم

با چشمهام با ادمها حرف نمی زنم

توی مهمونی ها نمی رقصم

جو گیر نمی شوم

در کل گ-ه خاصی نیستم

:))))))))))))))))))))))

شاید اگر جراتش را داشتیم
تو بجای اینکه اینهمه درس بخونی
و یا بری دنبال پزشکی
می رفتی دنبال عکاسی یا گالری داری
و من یک ماشین برمی داشتم
گم و گور می شدم

We made love with those who cant see us
We pictured our dreams in ways we didnt want
as dad says we have to find a meaning for our lives
I'v found my meaning and my goal but...
but
but
b
u
t

تموم مدت داشتیم در مورد مردان جوان حرف می زدیم

فاجعه بود

دلم می خواد تموم وجودم را بالا بیارم

کمبود توجه داریم یقینا

چرا رفتی مرمت؟

چون با مرده ها راحتر می شه کنار اومد

برمی گردم

قوز کرده توی تاریکی

با دست های زبر رنگی

با کیف ادیداس

فکر کنم اون هم دلش می خواد حرف بزنه

برای چی نمی خوا ی دیگه نقاشی کنی؟

چون که حرفی برای گفتن ندارم

دیوارهای اتاق لخت و سفید شده

روی تخت پر از نقاشی های پاره شده است

اون کف اتاق دراز کشیده

زل زده به لامپ و لوستر از سقف اویزون

کم کم کار را به جایی می رسونند

که تیکه کلامی در مذمتشون پیدا می کنی

این پسرها.....!



D:

برای شین

How happy iam that I am gone! My dear friend,
what a thing is the heart of man! To leave you,
from whom I have been inseparable, whom I love
so dearly, and yet to feel happy!


Sorrows of young Werther-Gothe

سر می کنم در کمد
تا ته
لا به لای لباس ها
از ته دل زار می زنم


ولی بعدش
هنوز اون گلوله
یک جایی پشت قفسه ی
سینه ام گیر کرده
عجیب دردناک

The story of a Pie-maker with magic finger that fells 

in love with a dead girl who is not dead..

love it!!!!!!!!!!!!!