"It was so gorgeous it almost felt like sadness."B.Y

2/12/13


اروم و شیک من را با ماشین رسوند دم خونه

من می خواستم هی بگم نزدیک یک اژانس پیاده می شوم

ولی طبق معمول دهنم را بسته بودم

فقط احساس عذاب وجدان داشتم و

ممنون بودن به حد زیاد

با اینکه می دونستم فقط به خاطر

دوستی با اون این کار را می کنه





یعنی تف

2/11/13

مرد جوان:کی اصلا تو را دوست نداره ؟!همه تو را دوست دارند
اون:دخترها
مرد جوان:دخترها را ولشون کن!همه حسودی می کنند

بعد من هی به اون که برگشته بود طرف من لبخند می زدم
و می گفتم که من خوبم
خیلی هم بهم داره خوش می گذره
ولی خوب موسیقی و پریود
و جایی که من اون جا نداشتم 
می تونست یک کاری کنه
که زار بزنم وسط ماشین

من فکر می کنم همه چیز را باید برای خودت نگه داری
خودت را هم برای خودت

2/8/13

Always,the  third person. 

2/1/13








دوشیزه جی فکر می کند می تواند کسانی
را که دوستشان دارد توی شیشه کند و با سرکه ترشی بیندازد
!تحمل دیدن تغییرات را ندارد،بزرگ شدن ها،نزدیک شدن ها،فاصله گرفتن ها
،فکر می کند همه چیز باید تا ابد مثل گذشته باشد
اگر اینطور بود که بزرگ نمی شدیم همانی که امروز
هستیم نمی بودیم




شین ، بودنت مبارک

1/29/13



آدم خوبی باش
بعدا می توانی خوب بودنت را
در اتاق خودت
بالا بیاوری


همیشه آخرش می خواهی برگردی خانه

تو خانه ات را با خودت حمل نمی کنی

باقی می گذاری اش

و می خواهی برگردی به همان جایی

که از اولش هم بودی

  
وقتی غریبه ای در یک جا

همه داستانی برای تعریف کردن دارند

از راننده های اتوبوس و تاکسی و قایق گرفته

تا ماهیگیر دم ساحل

و کارمند پذیرش هتل

فروشنده ی پاساژ

و نگهبان یک بنای تاریخی

برای تو همه چیز صرفا

یک داستان است

و می گویی واو


 لب دریا اول بار صدف های بادبزنی را می بینی

درشت و ریز با  رنگ های ملایم با چین و بدون چین

کم کم صدف های حلزونی شکل و زائده دار پیدا می کنی

صدف های عجیب و غریب

دفعات بعدی چشمت دیگر صدف ها را نمی بیند

چیزهای عجیب و غریبی می بینی

سنگ  های تغییر شکل داده شده

بقایای فسیلی شکل نرمتنان

خرده شیشه های سا ییده شده

مرجانهای مختلف

و تف کرده های دریا را جمع می کنی



بومیان جزیره معتقد هستند زمانی دریا طوفانی است
که انسان مرده ای را در خود حمل می کند و خشمگین است
روزی که ارام می شود
جسد یک جایی در یک ساحلی  تف شده است بیرون
و دریا از بارش سبک شده است




1/22/13

Deep 


بعد همه چیز هی می شود
بعضی ادمها
ادمها
این ادمها
ان ادمها
ادمها 
ادم ها
ا
د
م
ه
ا
اقای طراحی می گوید:دارید بزرگ می شوید
. لبخند می زند


گفت :رابطه که نداشته باشی روحت به سکون میرسه
صدای خودت را می تونی بشنوی
ولی من حقیقتا با مرد جوان
معنای یک رابطه ی واقعی را فهمیدم










دیگه حرف از فرشته 
و شاهزاده ها
نیست
می تونم نفس راحتی بکشم
دخترهام یکی یکی دارند سر و سامان می گیرند





:))):


انچه از ان اگاهی داریم تصورات ماست و ما نمی توانیم دنیای خارجی را بسنجیم"
که حواس ما ان را چنین ساخته و پرداخته است.
ما چگونه می توانیم از کیفیت شی خارجی اطلاع پیدا کنیم و بدانیم که این شی خارجی را حواس بویایی و شنوایی 
و بینایی وچشایی و لامسه ی ما دگرگون نساخته است در حالی که از راه خود همین حواس ان را دریافته ایم؟" و.دورانت
برایت کرم پودر می زند
و ریمل
خط چشم نازک 
و روژ گونه ی صورتی ملایم
روژ صورتی



زن برادر توی اینه به
تو لبخند می زند
می گوید:ارایش که می کنی
فقط باید روی زیبایی ها تاکید کنی
نباید چیزی را که وجود نداره
بسازی




1/20/13


"I like being alone.
At least, i convince myself that im better off that way.''



House,M.D

و روی تاریخ بالا می اوری
اساطیر چه طوری به وجود می یان؟
دقیقا چه زمانی؟
افسانه ها؟
خدایان؟
پیامبران؟


گفتن جمله های کلی 
در مورد جوامع مدنی
وغیر مدنی
ترس ها و ارزوها انسان ها در مورد 
طبیعت پیرامون
در مورد حمله ها
که منجر به جایگزینی خدایان می شه

این فرضیات اون لحظه ی تولد را مشخص نمی کنند
من چیزبیشتری می خوام که نیست
که نمی تونه باشه


یحتملا احمقم
احمق

You  feel free when there is no one here reading your shits. 
But is this what you really want?


 اقای طراحی : مردجوان را یادت هست؟

من: نه

 اقای طراحی: می دونم باهاش کلاس داشتی

من: نه

اقای طراحی: اون یکی مرد جوان را چی؟

من:نه

اقای طراحی : فلانی و فلانی هم بودند

من:نه،کلا من زیاد به
مردهای جوان  نگاه نمی کردم
هیچ کسی یادم نیست

اقای طراحی: اینطوری که نمی شه
تو یک مشکلی داری پس







1/5/13





بعد از خوردن عصرانه

می شینیم احساساتمون را با هم تقسیم می کنیم

12/29/12



یعنی اونقدر عاشق رشته ات می شوی
که می تونی باهاش
بخوابی


تا ابد با این صحنه زندگی می کنی
توی پاگرد تاریک
تو و مامانت
همدیگر را بغل کرده اید
و گریه می کنید

12/28/12

چهل هفت جفت گوشواره دارم
لابد برای اینکه توی خونه
باهاشون رژه بروم

12/26/12

پدر:قبل از مرگم 
دوست دارم یکبار
سحر بروم توی کله پزی
کله پاچه ای بخورم
یعنی کله پاچه بخورم
دقیقا بعدش بمیرم
ساناز 
خواب
بنفشه
خواب
افروز
خواب
 علی
خواب
عاطفه
خواب
مژگان
مریض
فرشته
سراپاگوش
حامد
خواب
مهدیس
لوس
محمد
سراپاگوش

12/24/12

دوشیزه جی بهتر است 
خودش را گچ بگیرد و حبس کند
نه قطعات سفالی را

12/22/12

استاد اساطیر
خانم ناز قشنگی است
با عینک ظریف و چانه ی ظریف تر
شال گردن قرمز می پوشد
و گاهی کاپشن قرمز
کفش قرمز
و کوله ی قرمز می اندازد

اخر جدیت است
 اخر علم و تحصیلات
مجسمه ی ایده ال
ادم ایده ال
زن باسوادددد ایده ال





دوشیزه جی باید لطف کند
و زیاد ذوق و علاقه اش را نشان ندهد
ادمها اصولا رم می کنند
از لبخندها و ذوق کردن های
خارج از قاعده





12/18/12




همه اونها می خوان عجیب و خاص و متفاوت باشند
اینقدر زیاده روی می کنند
که در عجیب و خاص و متفاوت بودن
شبیه همدیگر می شوند
کپی های عجیب و خاص

12/17/12



"Do you think it is better to be clever than to be good?"
"Good for what?" asked the Doctor."you are good for nothing unless you are clever."
بعد کلی برنامه می ریزی برای عصر
خرید کنی و راه بروی و سیگار بکشی
و راه بروی و خرید کنی
و راه بروی 
و گم و گور بشوی
و راه بروی

ولی اخرش به جای اون برنامه 
یو ویل اِند آپ این بِد
گفتم برنامه ام به برنامه ی پدر و مادر وصل هست

تموم وجودش شد یک پوزخند بزرگ

12/12/12

دختره شدید بوی ویفر موزی می داد
تموم مدت توی اتوبوس
کنار اون نشسته بودم
کنار یک ویفرِ موزی
 بزرگِ چادر به سر




:))))

12/11/12


اگر شانس بیاری فقط انعکاسی
از تصویر خودت
را توی چشم هایش
می بینی
دوشیزه جی:تا یک مدتی نمی خوام بروم اپیلاسیون

مادر گرام:چی شده؟دوباره دچار یاس فلسفی شدی؟




:))))))

12/9/12

استاد دوم مرمت سفال
 از زیر سبیل های خرمایی اش
لبخند می زند
وی را می شود با
لباس محلی بلوچی 
نشسته زیریک درخت گز
وسط کویر تصور کرد
در حال کمانچه زدن




استاد اول مرمت سفال دوشیزه جی را به
مخفف اسم کوچک صدا می زند 
همکلاسی ها ی دختر 
هر بار هارهار می خندند

دوشیزه جی خوشحال است 
که نامش چنین انبساط خاطری را فراهم می کند






پوزخند
و سخت دشوار است بر من که قلمِ من چنین"
"سخن می رود و لکن چه چاره است،در تاریخ محابا نیست





ابوالفضل بیهقی-تاریخ بیهقی

بعد عصر توی اتوبوس می بینی 
دقیقاداخل همون اتوبوس
 روی همون صندلی و همون جایی نشستی
که صبح وقتی می رقتی دانشگاه 
نشسته بودی
و هیچ چیزی
تغییر نکرده

12/3/12

+soon or later you will....



مسیر دم و بازدم

را در بدنت دنبال کن
اصطلاحا
اختیارا
استثنا
احتراما
لطفا
الزاما
ملزوما
یحتملا
نهایتا
احتمالا
نسبتا
اصلا
ابدا
انصافا
اکتسابا
احیانا
اجبارا
شرعا

ً

استاد تاریخ هنر
فکر می کند با گروهی احمق بی سواد طرف
است

هیچ وقت فکر نمی کردم
با ناقص درس دادن یک استاد
احساس کنم به شعورم
توهین شده



:))))))))))))

12/2/12



گفت من که الان لبخند میزنم

صدا می زنم گلی هیچ حسی تویش نیست

ولی یک موقعی می رسه

که وقتی صدات می زنم گلی

یعنی بحثت از بقیه ی گلی های دنیا جداست





Silly new person...:D





بعد اگر واقعا دنیا
تموم می شد/شد 
باید چه کار می کردیم/کنیم؟




:(:









SHin



"memories are what warm you up from the inside
.But they also what tear you apart"



H.M

+Such a sad excuse for a girl.

+i am.

12/1/12

بعد در جواب اینکه
باز کی بهت چی گفته که از ما ناراحت شدی؟
فقط لبخند می زنی
به خودت می گی من کی هستم
که دوستهای مثلا صمیمی ام 
اینطوری در موردم فکر می کنند؟
سر و ته صحبت را به یکجا ختم می کنی
شوماها جای خاصی دارید در قلب من



دَتس وات یو آلویز وانت اِ کایند لایر

11/30/12


"...There she was my new best friend 
High heels in her hands, swaying' in the wind 
While she starts to cry, mascara running' down her little Bambi eyes: 

"Lana, how I hate those guys." 



This is what makes us girls 

We don't look for heaven and we put our love first 
Don't you know we'd die for it? It's a curse 
Don't cry about it, don't cry about it 
This is what makes us girls 
We don't stick together 'cause we put our love first 
Don't cry about him, don't cry about him 
It's all gonna happen 



And that's where the beginning of the end begun 

Everybody knew that we had too much fun 
We were skipping' school and drinking' on the job 
with boss





Sweet sixteen and we had arrived 

Baby's table dancing' at the local dive 
Cheering our names in the pink spotlight 
Drinking' cherry schnapps in the velvet night 



Know we used to go break in 
To the hotel pool, glittering we'd swim 

Running' from the cops in our black bikini tops 

Screaming, "Get us while we're hot" 




This is what makes us girls 

We don't look for heaven and we put our love first 
Don't you know we'd die for it? It's a curse 
Don't cry about it, don't cry about it 
This is what makes us girls 
We don't stick together 'cause we put our love first 
Don't cry about him, don't cry about him 
It's all gonna happen 



The prettiest crowd that you had ever seen 

Ribbons in our hair and our eyes gleamed mean 
A freshmen generation of degenerate beauty queens 
And you know something? 



They were the only friends I ever had 

We got into trouble and when stuff got bad 
I got sent away, I was waving on the train platform 

Crying 'cause I know I'm never coming' back...." 



L.Del Rey



11/27/12

اخرین تلاش تخمک برای خروج
از رحم

11/26/12

در نصف جهان باران می بارد

پدر گرام می گوید احساس خوشبختی می کند

و احتمالا این احساس احمقانه است








11/24/12


Perhaps its a better idea to shoot yourself and then walk away..




:(:
همه چیز اون موقع افتضاح می شه
که من برای خودم دل می سوزونم
سرم را ار روی کتابی که می خونم بلند می کنم
می بینم ساعت تازه پنج شده
و جز خوابیدن و پیاده روی 
و کتاب خوندن کار دیگه ای ندارم
بعد به خودم می گم
این تنهایی
اون تنهایی نیست که خودم بخوام
الان اون تنهایی هست
که من هیچ نقشی ندارم هیچ کجا
پیش هیچ کدومشون

هیچ کاراکتری نیستم




تف
اول فقط می خواستم برگردم خونه
به بی قرار بودنم ادامه بدم
به شکلات خوردن زیادم
غرمی زدم شدید

اما درخت ها را دیدم
و جاده
و روستاها
و تپه ها را
خفه شدم

مجبور شدم به هیچی فکر نکنم
سرم را تکیه بدم
 به شیشه ی سردشده ی ماشین
و فقط خوشحال باشم

11/17/12

انعکاس مرد جوان در شیشه







و روز به پایان می رسد

11/16/12

''I kept thinking of him coming early to the university with two full cans of gasoline- probably not searched ,because he was a privileged war veteran.I see him going into an empty classroom and pouring gasoline over his head.Next he would have struck a match and slowly set fire to himself -did he light himself just once or several places? then he ran down the hall and burst into his classroom ,shouting "They betrayed us !They lied to us! Look at what they did to us!" and that was last of his rhetoric.
One did not have to agree with him or approve of him to understand his position.He had returned from a war where he belonged, to a university he had never been a part of.No one wanted to hear his stories.only his moment of death could spark interest.It was ironic that this man, whose life had been so determined by doctrinal certainty, would now gain so much complexity in death.' 


"Reading Lolita In Tehran" by A.Nafisi



P.S:my cousin,she is one of the best so far.

11/12/12

استاد مبانی نظری مرمت با پنبه سر می برد
می نشیند جلوی کلاس
با چشم های نرمش نگاه با محبت می اندازد
می گوید:خب عزیزان من!امروز
می خوام گردن تک تکتون را با تبر بزنم
نظرتون چی هست؟



جمیعا کل کلاس هماهنگ با هم نظر مثبت
خودشون را اعلام می کنند
ترجیحا من را بزن روی زمین

بشین روی شکمم

و از چپ و راست مشت بکوب توی صورتم



:):

11/10/12

There is no sign of me in their lives...
not even an empty space...




:):





بعد من به خودم گفتم

اشکالی نداره

اشکالی نداره

اشکالی نداره 

اشکالی نداره

اشکالی نداره

مهم نیست

حقیقتا فکر می کنم
این سرمایی که جدیدا حس می کنم
مال هوا نیست
یک جور سرمای درونی هست


زل می زنم توی دوربین های حراست دانشگاه

یعنی ناخوداگاه سر بالا می کنم

رو به دوربین


گفتم که بگم که گفته باشم

11/7/12

They are beautiful girls posing in beautiful pictures
 showing their sad lonely lives with their
 love a charming artistic boyfriend...







at least from where im standing...