به عکس های قدیمی زیاد نگاه می کنم-یک شیفته-
به دختر عموهای حالا 60ساله
و پسرعموها و دختر عموها و دختر عمه هایی که ناپدید شده اند
تیر باران شده یا خیلی راحت
دیگر نیستند
به گذشته ای که در ان حضور ندارم
بامزه هست!درحال هم نیستم
ولی به این فکر می کنم که چرا در گذشته نبوده ام
فکر می کنم شاید یک کم دیر به دنیا اومدم
50-60سالی دیر
ولی اگر اینطور نگاه کنم که همه اش یک سلول بوده ام
سلولی در سلول مادر و پدرم و سلول مادر بزرگ و پدر بزرگ
و همینطور تا به اخر تا جدم در قرن هفتم
انوقت فقط در حال و اینده نیستم
انعکاس ادمهای گذشته ام هستم
انعکاس همه
انعکاس ادمهای قبل از خودم
تف